ای صمیمی ای دوست
ای صمیمی ای دوست
گاه وبیگاه لب پنجره ی خاطره ام میایی
دیدنت حتی از دور
آنقدر تشنه ی دیدار توام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمی دست تورا محتاجم
ودل من به نگاهی از دور
طفلکی میسازد
ای قدیمی ای خوب
تومرا یادکنی یا نکنی
من به یادت هستم
من صمیمانه به یادت هستم....
کلمات کلیدی :