انتظار
عشق بازی میکنم بانام تو ای شهریار
بهر دیدار جمالت انتظارم کرده ای
انتظارت میکشم شاید ببینم روی تو
زیر پای کوی مشتاقان غبارم کرده ای
کلمات کلیدی :
عشق بازی میکنم بانام تو ای شهریار
بهر دیدار جمالت انتظارم کرده ای
انتظارت میکشم شاید ببینم روی تو
زیر پای کوی مشتاقان غبارم کرده ای
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ ازجا مست مستش کرده بود
گفت یارب از چه خارم کرده ای
برصلیب عشق دارم کرده ای
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در پس پیدا وپنهانت منم
سالها باجور لیلا ساختی
من کنارت بودمو نشناختی
آزاده زبیگانه افسرده زخویشم
مردم همه از من ومن سیر زخویشم
بردیده خونبار من ای دوست چه لبخند
خون گریه کند هرکه ببیند دل ریشم
با خیل مصیبت زدگانی که فلک داشت
سنجید مرارو زی ودیدازهمه بیشم
هرگز نکشم منت نوش از فلک دون
هرچند که دانم بکشد زحمت نیشم
بااین همه آز ردگی از مرگ چه ترسم
بگذار زکار افتد این قلب پریشم
آنکه درتنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت ای خدا به حق تنهاییت در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نزار
کلمات کلیدی :